http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
از اول روز که البته براش ساعت ده صبح است وقتی بیدار میشه هی دنبال بهانه میگرده بعد هم که صبحونش را میخوره نزدیک دوساعت به سر وصورتش ور میره ساعت دوازده از خونه میره بیرون نمیشه ازش چیزی بپرسی میگه به موبلیلم زنگ بزن دیگه اون را نمیبینم تا دوازده شب اون بچه بود که منو پدرش اختلاف پیداکردیم چند سال پیش هم پدرش تصادف کرد وفوت شد من تا حالا دوبار ازدواج کردمیکی که پیرمد زن مردهای بود که چندین بچه بزرگ داشت اونها سر خونه زندگی خودشون بودن این پیرمرد خیلی مومن وبا خدا بود منو بچم راحت بودیم ولی عمرش کفاف نداداز اون یک مغازه کوچک به من رسید بعد هم بایک مرد زن طلاق داده ازدواج کردم که اونهم کلاه بردار بود دار ندار من را گرفت ورفت که رفت بعدش گفتم دیگه ازدواج نمیکنم با پسرم زندگی میکنم که اونهم توی این همه گرفتاری من حالا بیا وببین با رفیقای نامردش داره چه بلایی سر خودش ومن میاره راستش روزگار سختی دارم یک خشت خونه دارم در محله پایینشهر خونه که نه یک اتاق مخروبه این را باکار زحمت خریدهام این پسر میگه بفروش پولش را بده به من اصلا فکرمن نیست مدتی که یک تومور توی سرم زده حتی پول دکتر ودارو ندارم این پسر از زیر سربازی هم در رفته دستش را جایی بند نمیکنند من تازه چهل سال دارم دستهاش را نشون داد انگشتانش کج موج شده میرم روقالی کار میکنم راستش پسرم تا اول دبیرستان درس نخوند از مدرسه فرارمیکرد هنرستان هم نرفت حالا با کوهی از غم واندوه وناتوانی کسی گفت بیام اینجا کلی گشتم تا پیدا کردم پدر ومادرم را سالها پیش از دست دادم وخواهر وبرادرم را نمیدونم کجا هستندسر ازدواج سوم من بامن قهر کردندبیشتر از همه چیزنگران پسرم هستم راستش تا حالا در بدبختی بزرگ شده مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی [ پنج شنبه 90/9/3 ] [ 8:29 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |